قوانین باید ترجیحاً در قالب یک گفتوگوی دو طرفه شکل گیرد تا حافظه مشترک به وجود بیاید. حال سؤالی که مطرح میشود این است که آیا این گفتوگوها باید با همه سنین انجام شود؟ طبیعتاً پاسخ به این سؤال منفی است.
در دنیای کنونی با فراگیر شدن رسانهها و ابزار ارتباطی، تربیت رسانهای یکی از مهمترین موضوعاتی است که باید مدنظر والدین قرار گیرد تا نسبت به روند تربیتی فرزندان خود کنترل و تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
در این درس گفتارها دکتر سعید مدرسی، کارشناس مسائل تربیتی و سواد رسانهای به بیان نکاتی مهم در موضوع قانونگذاری رسانهای در خانواده میپردازد.
دکتر سعید مدرسی در سومین قسمت از این مجموعه به موضوع «لزوم گفتوگوی خانوادگی» پرداخت که مشروح آن را در ادامه مشاهده میکنید و میخوانید.
«در جلسات گذشته درباره آداب کاربری رسانه در خانواده با یکدیگر صحبت کردیم و به این نقطه رسیدیم که فضای خانواده نیز مانند فضای یک مملکت است. اساساً پدر و مادر توانمند به فکر حکمرانی تربیتی مؤثر و پایدار در فضای خانواده خود هستند. از طرف دیگر در باب کاربری رسانهها در جلسات گذشته نگاه ما بر این موضوع معطوف شد که باید زمینه یک سری قواعد، قوانین، هنجارها و برنامههایی را فراهم کنیم تا آداب کاربری قانونگذاری رسانه در فضای خانواده خیلی بهتر و مؤثرتر پیادهسازی شود.
یکی از نکاتی که باید برای پیادهسازی قانونگذاری رسانه در مورد فرزندان مدنظر قرار دهیم این است که این قوانین باید برای کودکان قابل فهم باشد. گاهی اوقات ما از منظر و دیدگاه خودمان حدود و شروطی برای این قواعد و قوانین لحاظ میکنیم که دلیل، فلسفه و حکمت آن برای فرزندان و کودکان قابل درک نیست. به هر حال فرزندان ما در مورد مصرف رسانهای، دارای سابقهای هستند، برای مثال روزی ۳ ساعت بازی رایانهای انجام میداده یا فلان سریال را هر روز مشاهده میکرده یا با فلان مدل از موسیقی انس گرفته بود که بعد از مشاهده این ویدیو شما تصمیم میگیرید که برای مصرف رسانهای باید قواعد و قوانینی را اجرا کنید غافل از اینکه هنوز ذهن فرزندانمان برای پیادهسازی این قواعد و قوانین آماده نیست و هنوز ما با فرزندمان به یک حافظه مشترک در این مورد نرسیدیم.
حال پرسشی که در این میان مطرح میشود این است که راه رسیدن به حافظه مشترک آداب کاربری رسانهای چیست؟ بله درست حدس زدید طبیعتاً باید از طریق گفتوگو با فرزندان به فکر رسیدن به این حافظه مشترک باشیم. البته باید حواسمان به الگوهای رفتاری خودمان باشد. این جمله بدان معناست که اگر من از فرزند خود توقع دارم که چندین ساعت پای بازیهای رایانهای نباشد و یا مصرف رسانهای منطقی داشته باشد، به عنوان والدین یا برادر بزرگتر که الگوی واقعی کودکان هستیم خود نیز باید این قواعد را رعایت کنیم پس تصحیح الگوهای رفتاری به فهم قواعد و قوانین کمک میکند.
نکته بعدی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که این قوانین باید ترجیحاً در قالب یک گفتوگوی دو طرفه شکل گیرد تا حافظه مشترک به وجود بیاید. حال سؤالی که مطرح میشود این است که آیا این گفتوگوها باید با همه سنین انجام شود؟ طبیعتاً پاسخ به این سؤال منفی است. زمانی که فرزندان ما سن کمتری دارند قاعدتاً نمیتوانند دلیل و حکمت این قواعد و قوانین را درک کنند پس در اینجا ما به صورت هنجاری و برنامهای با کودکان رفتار میکنیم.
برای فرزندان زیر ۹ سال که هنوز خیلی تفکر انتزاعی در آنان شکل نگرفته است قطعاً مفهوم قانون را درک نمیکنند؛ اما زمانی که فرزند ما به سن ۱۰ یا ۱۱ سالگی رسید دیگر فهم قانون برای او محتمل میشود، در نتیجه میتوانیم با رفت و برگشتهای کلامی، با گفتوگوهای متعدد، با خواندن یک متن یا دیدن یک مستند با یکدیگر یا با بیان یک نکته از یک استاد در این حوزه؛ حافظه مشترک آداب کاربری رسانهای را ایجاد کنیم تا زمینه ضمانت اجرایی این قوانین در فضای خانواده عمیقتر و بهتر و دقیقتر به وجود بیاید. در جلسات آینده همین مباحث را پیگیری خواهیم کرد.»
+این مطلب اولین بار با عنوان «اصول قانونگذاری رسانهای در خانواده/3 گفتوگوی خانوادگی؛ ضمانت اجرای قوانین رسانهای» روز ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ در خبرگزاری ایکنا منتشر شده است.